عسل مامان بزرگ شده....
سلام پسر گلم
سه روز پیش که رفته بودیم خونه ی عموت برای اولین بار گفتی اب انقدر ذوق کردم که نگو
من و مامان بزرگت میگفتیم اب تو هم پشت سر هم تکرار میکردی اب اپ اپو ....خیلی بامزه میگی امروزم هر وقت تشنت شد گفتی اپ
عزیزم دیگه کم کم داری راه میفتی پریروز هم از کنار تلوزیون تا دم در (حدودا بیست قدم) بدون کمک راه رفتی منم سریع ازت فیلم گرفتم
راستی چند روزی میشه که بابایی میره سر یه کار جدید جاش توو خونه خیلی خالیه خلاصه من و تو از صبح تا شب با هم تنهاییم وتو کلی بازی و نق نق میکنی برام فدات بشم یه مدتیه که هر چی میخوای شروع به اوهوم اوهوم کردن میکنی و تا اون چیز و بهت ندن اروم نمیشی
خب پسری دیگه شیطون بلایی...خیلی دوستت دارم وقتی نگاه توو چشمات میکنم اروم میشم.....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی