عشق من در ده بالا ......
سلام عزیزم جمعه ی هفته پیش ما با پدربزرگ و مادربزرگت رفتیم ده بالا برای اولین بارت بود که میومدی اونجا وقتی رسیدیم خواب بودیوقتی بیدار شدی خیلی با تعجب همه جا رو نگاه میکردی و از اینکه اومدی بیرون کلی ذوق کرده بودی.خلاصه خیلی به هممون خوش گذشت.چند تا عکس خشگل مشگلم هم با هم گرفتیم.ولی بعد از اینکه اومدیم خونه تو مریض شدی بمیرم برات نیم ساعت یک بار باید پوشکت و عوض میکردم خیلی پات سوخته بود پشت سر هم با اب میشستیمت و این خیلی برات بد بود وقتی پنبه به پات میکشیدم جیغت هوا میرفت و خیلی گریه میکردی بمیرم مادر من و ببخش که پنبه رو محکم به پات کشیدم وسوختت.هنوزم پات خوب نشده وقتی لوسیون بهش میزنم خیلی بهتر میشه ولی هنوزم خیلی قرمزه و میسوزتت تازه امشب اومدی کنار مبل وایسی که خوردی زمین و حالت بد شد بعدشم بالا اوردی.بمیرم برات ای کاش زودتر خوب بشی گل خشگلم . فک کنم اینا پیش لرزه های در اومدن دو تا مرواریدای سفید بالاته ای کاش زودتر این دو تا دندونای سفیدم در بیان راحت بشی عزیزم جاش ورم کرده ولی هنوز در نیومده.خیلی نگران و ناراحتم امید وارم زودی خوب شی فرشته ی پاک من.خیلی خیلی عاشقتم.....بی تو هیچم... بی تو پوچم.... بی تو میمیرم...
اینم عکس های ده بالا
دانیال و بابایی...دو تا عشق زندگیم.......
دانیال و مامان دو تا عشق بابا........
و من و تو و بابا..........
دانیال و بابایی و عمو حامد......